مهدی
همیشه حرف ازرفتن هاست کاش کسی باامدنش ماراخوشحال کند
السلام علیک یا اباصالح مهدی
انتظار
انتظار ظهور یعنی چه؟ «افضل الاعمال انتظار الفرج» یعنی چه؟
بعضی خیال می کنند اینکه افضل اعمال انتظار فرج است، به این معناست که انتظار داشته باشیم امام مهدی علیه السلام (عج) با عده ای که خواص اصحابشان هستند یعنی سیصد و سیزده نفر و عده ای غیرخواص ظهور کنند، بعد دشمنان اسلام را از روی زمین بردارند، امنیت و رفاه و آزادی کامل را برقرار کنند، آن وقت به ما بگویند بفرمایید! ما انتظار چنین فرجی را داریم و می گوییم افضل اعمال هم انتظار فرج است! (یعنی بگیر و ببند، بده به دست من پهلوان!) نه، انتظار فرج داشتن یعنی انتظار در رکاب امام بودن و جنگیدن و احیانا شهید شدن، یعنی آرزوی واقعی و حقیقی مجاهد بودن در راه حق، نه آرزوی اینکه تو برو کارها را انجام بده، بعد که همه کارها انجام شد و نوبت استفاده و بهره گیری شد آن وقت من می آیم!
مانند قوم موسی علیه السلام که اصحاب پیامبر اکرم گفتند: یا رسول الله! ما مانند قوم موسی نیستیم. وقتی به نزدیک فلسطین که عمالقه در آنجا بودند رسیدند و دیدند یک عده مردان جنگی در آنجا هستند. گفتند: موسی! «فاذهب انت و ربک فقاتلا انا هیهنا قاعدون» (مائده/24) ما اینجا نشسته ایم تو و خدا بروید بجنگید آنجا را تصفیه و از دشمن خالی کنید، خانه را آب و جارو بزنید، وقتی برای ما خبر آوردید که هیچ خطری نیست، فقط باید برویم راحت بنشینیم و از نعمتها استفاده کنیم، ما به آنجا می آئیم! موسی گفت: پس شما چی؟ شما هم وظیفه دارید که دشمن را که خانه شما را اشغال کرده است از خانه تان بیرون کنید.
اصحاب پیغمبر مانند مقداد گفتند: یا رسول الله! ما آن حرف را نمی زنیم که بنی اسرائیل گفتند. ما می گوئیم: یا رسول الله شما اگر فرمان بدهید که خودتان را بدریا بریزید، بدریا می ریزیم، به آتش بزنید، به آتش می زنیم.
انتظار فرج داشتن یعنی واقعا در نیت ما این باشد که در رکاب امام زمان و در خدمت ایشان دنیا را اصلاح کنیم. در زیارت امام حسین علیه السلام می گوئیم: «یا لیتنا کنا معک فنفوز فوزا عظیما» (که یک ورد شده برای ما و به معنای آن هم توجه نمی کنیم) یا ابا عبدالله! ای کاش ما با تو بودیم و رستگاری عظیم پیدا می کردیم.
معنایش این است که ای کاش ما در خدمت تو بودیم و شهید می شدیم و از راه شهادت رستگاری عظیم پیدا می کردیم. آیا این ادعای ما از روی حقیقت است؟ افرادی هستند که از روی حقیقت ادعا می کنند ولی اکثر ما که در زیارتنامه ها می خوانیم، لقلقه زبان است
منبع : آزادی معنوی / ص 176 .177
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان
احتر ام
احترام معلم در روایات
«اِنَّ اللهَ وَ مَلائِكَتَهُ حَتَّي النَّمْلَةِ في حُجْرِها وَ حَتّي الْحُوتِ فِي البَحْرِ يُصَلُّونَ عَلي مُعَلِّمِ النّاس الْخَيْرَ»
در آموزه هاي اسلامي احترام به معلم که پدر معنوي و روحاني انسان است يک وظيفه انساني-اسلامي است و خود مبناي توفيقات الهي خواهد شد و در همه حال بايد آنها را محترم شمرد از ياد آنان به نيکي، تواضع و فروتني در برابر آنها، عمل به دستورات و راهنمايي هايشان در امور ديني و دنيوي، تکريم و بزرگداشت آنها در شرايط مختلف، ذکر خاطرات خوب و کمالات و ارزشهاي علمي و اخلاقي آنها و … احترام به معلم حد خاصي ندارد مگر اينکه خداي نکرده معلم از صراط ايمان و توحيد خارج شده و گرفتار کفر و شرک و انحراف هاي اخلاقي شده باشد که البته باز هم نگهداشت احترام آنها لازم است و وظيفه امر به معروف و نهي از منکر نيز يک ضرورت است و چه بسا انجام اين ضرورت با روشهاي گفتاري و رفتاري شايسته خود احترام واقعي به معلم باشد.
پس احترام اصلي و حقيقي به معلم يا کساني که چيزي از آنها ياد مي گيريم چند چيز است:
1. عمل به آموخته هاي آنان
2. ترويج و تبليغ آنچه از آنها ياد گرفتيم به ديگران.
3. يادسپاري ارزشهاي علمي و اخلاقي آنها
4. تکريم شخصيت و تعظيم آنان در همه شرايط
5. تواضع در برابر آنها و … که علي(ع) فرمود: «من علمّني حرفا فقد صيّرني عبدا».
قرآن مجيد نخستين معلم را خداوند، و نخستين شاگرد را حضرت آدم(ع) ميشمرد و نخستين علمي كه به او تعليم داده شد، علم الاسماء ميشمرد (به احتمال قوي منظور از آن آگاهي بر اسرار آفرينش و موجودات جهان است). تنها آدم نبود كه خداوند به او تعليم داد، بلكه به يوسف تعليم تعبير خواب داد، «وَعَلَّمْتَني مِنْ تَأويلِ الاَحاديثِ» يوسف/101 و به سليمان زبان پرندگان آموخت، «وَ قالَ يا اَيُّهَا النّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ»نمل/16 و به داود(ع) زره ساختن را، «وَ عَلَّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ»انبياء/80 و به خضر علم و آگاهي فراواني داد، «وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنّا عِلْماً»كهف/65 و به فرشتگان علوم فراواني بخشيد، «سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا اِلّا ماعَلَّمْتَنا»بقره/32 و به انسانها نطق و بيان آموخت (عَلَّمَهُ الْبيانَ) و از همه بالاتر اينكه به پيامبر اسلام(ص) علوم و دانشهايي كه هرگز تحصيل آن از طرق عادي براي او ممكن نبود آموزش داد، «و عَلَّمَكَ مالَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ»نساء/113 فرشتة بزرگ الهي يعني پيك وحي، جبرئيل، نيز تعليمات فراواني به پيامبر اسلام(ص) داد، «عَلَّمَهُ شَديدُ الْقُوي» نجم/5 پيام قرآن ج 10، حضرت آيت الله مكارم شيرازي و ساير همكاران
در روايات اسلامي، مقام معلم آنقدر والاست كه خدا و فرشتگان و همة موجودات ـ حتي مورچه در لانة خود و ماهيان در درياها ـ بر كسي كه به مردم تعليم خير كند درود ميفرستند، چنانكه در حديثي از رسول خدا(ص) آمده است: «اِنَّ اللهَ وَ مَلائِكَتَهُ حَتَّي النَّمْلَةِ في حُجْرِها وَ حَتّي الْحُوتِ فِي البَحْرِ يُصَلُّونَ عَلي مُعَلِّمِ النّاس الْخَيْرَ»؛(كنز العمال، حديث 28736) و در حديث ديگري ميخوانيم: «آيا به شما خبر دهم كه بخشندهترين بخشندههاكيست؟ بخشندهترين بخشندهها خداست و من بخشندهترين فرزندان آدم هستم و بعد از من از همة شما بخشندهتر، كسي است كه علم و دانشي را فراگيرد و آنرا نشر دهد و به ديگران بياموزد، چنين كسي، روز قيامت، خود به صورت امتي برانگيخته خواهد شد!»(ميزان الحكمة 6/474) تعبير به «امت» به خوبي نشان ميدهد كه گسترش وجودي معلمان، به موازات گسترش تعليمات آنها در ميان جامعة بشري صورت ميگيرد و هر قدر شاگردان بيشتري را تعليم و تربيت كنند، به همان نسبت شخصيّت معنوي و اجتماعي آنها گستردهتر ميشود و گاه به اندازة يك امت ميگردد. اهميت نشر علم و دانش و فرهنگ در اسلام تا آن حدّ است كه در حديثي معروف، مجلس علم، باغي از باغهاي بهشت شمرده شده است.
جالب اينكه در اسلام هر كاري كه مقدمة فراگيري علم، يا مناسبتي با آن داشته باشند، عبادت شمرده شده است، در حديثي از پيامبر اكرم(ص) ميخوانيم: «مُجالَسَةُ الْعُلَماءِ عِبادَة؛ (بحارالانوار 1/204)همنشيني با دانشمندان عبادت است». در حديث ديگري از امام موسيبنجعفر(ع) ميخوانيم: «اَلنَّظَرُ اِلي وَجْهِ الْعالِمِ حُبّاً لَهُ عِبادَة؛ (وسائل 18/458) نگاه به صورت عالم از روي محبت، عبادت است». و نيز در حديث ديگري ميخوانيم كه پيامبر(ص) به ابوذر فرمود: «اَلْجُلُوسُ ساعَةً عِنْدَ مُذاكَرَةِ الْعِلْمِ خَيْر لَكَ مِنْ عِبادَةِ سَنَةٍ، صِيام نَهارِها، وَ قِيامِ لَيْلِها و النَّظَرُ اِلي وَجْهِ الْعالِمِ خَيْر لَكَ مِنْ عِتْقِ اَلْفِ رَقَبَةٍ؛ (تفسير نمونه 4/360) يك ساعت در جلسة مذاكره علم شركت كردن، براي تو بهتر از عبادت يك سال است كه روزها روزه باشي و شبها مشغول عبادت شوي و نگاه به صورت عالم، براي تو بهتر است از آزاد كردن يك هزار برده!».
شعر
شعررهبرانقلاب دروصف امام زمان
خدا کند که کسی حالتش چو ما نشود
ز دام خال سیاهش کسی رها نشود
خدا کند که نیفتد کسی ز چشم نگار
به نزد یار چو ما پست و بی بها نشود
جواب ناله ی ما را نمی دهد “دلبر”
خدا کند که کسی تحبس الدعا نشود
شنیده ام که از این حرف، یار خسته شده
خدا کند که به اخراج ما رضا نشود
مریض عشقم و من را طبیب لازم نیست
خدا کند که مریضی من دوا نشود
ز روزگار غریبم گشته است معلوم
شفای ما به قیامت بجز رضا نشود…